محمدجواد ظریف

ساخت وبلاگ
کاش  سه ساله بودم و کمى کوچک تر. بناى گریه که مى گذاشتى، پنهانى مى آمدم و با اندکى آب و قند ساکتت مى کردم. کاش تمام غصه هاى دنیا با آب و قند تمام مى شد. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:15

ظهر، آفتاب، آشپزخانه را بغل گرفته بود. خودم را میان آغوششان جا کردم. گرماى مطبوعى پوستم را نوازش مى کرد. ذهن شلوغم آرام نمى گرفت. آدم گاهى چقدر خسته مى شود و من در آن گاهى ها بودم... محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 154 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 21:18

روزهاى شیرینى را نمى گذرانم، نمى گذرانیم. شب یلدا بود که پدر دوست عزیزم را دفن کردند. زلزله ها آمدند و رفتند. مردمِ خسته هر روز به خیابان ها مى ریزند. حال شهرم خراب و خاکسترى است و... صبح بود که خبر رفتن دایى عزیزم به ما رسید. من، مامان و نجمى جون، سه نسل، کنار هم نشستیم و گریستیم. به خانه برگشتم. یک فیلم گذاشتم و دارم به خودم بى تفاوتى تزریق مى کنم. دایى هاى مامان از هفت نفر رسیده اند به چهارتا. امروز مهربان ترینشان تنهایمان گذاشت. من فیلم نگاه مى کنم و به نفس هایى که فرو مى دهم مى اندیشم. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 176 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 1:16

چرا من باید مهمانى کنم؟! چرا براى دیگران مى برید و مى دوزید؟ هى "فاطى" ما پنج شنبه میایم خونت ناهار. باشه بیاین ولى فاطیو زهرمار! حالا بیایم و برایشان توضیح بدهم که این هفته گرفتار بودم، مریض حال هم که چه عرض کنم.  بعد برگردند بگویند: آخى! باشه اشکال نداره. امان از آن افکار شیطانى که روز دیگرى را براى ریخت و پاش در خانه من چیده باشند. آدم ها، بعضى هایشان این طورى هستند دیگر. حوصله و توان مهمان کردن ندارند! پ. خیلى لذت بخش است در دهه چهارم زندگى یک نفر مثل خودت پیدا کنى که درگیر رسم و رسومات نباشد. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 152 تاريخ : جمعه 8 دی 1396 ساعت: 0:05

دیشب زمین لرزید، بیدار بودم، ترسیدم و به خیابان پناه بردیم. امشب دهاتى ترین لاک عمرم را به ناخن هایم زده ام، جلوى تلویزیون نشسته ایم تا طبق عادت فیلمى که دانلود کرده ام را ببینیم. ما مردمانى هستیم که زود مى ترسیم، زود آرام مى شویم، به راحتى جوگیر شده و راحت تر از آن همه چیز را فراموش مى کنیم. هوا خنک است و بهار همچنان روى خرخره ى پاییز نشسته است... محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 110 تاريخ : جمعه 8 دی 1396 ساعت: 0:05

وقتى پیغام داد پدرش به رحمت خدا رفتند، فورى تماس گرفتم. هر دو پاى تلفن گریه مى کردیم آنقدر که مطمئنم بیشتر جملات همدیگر را متوجه نمى شدیم. اما نمى دانستم سوختن دلم برا چى یا چه کسى است. پدرش قریب به صدسال عمر کرده بود، عمرى با عزّت. شاید براى سختى هایى که رفیقِ تنهایم در نگهدارى از او متحمل شده بود دلم مى سوخت. براى بى پدر شدنش، براى یتیم شدنش، براى تنهاتر شدنش... روز خاک سپارى به جاى رفتن سر قبرى که کنده شده بود تا پیرمرد اهل زورخانه را در خود جاى دهد، سر مزار پدرجان زیبایم رفتم. کاش بودى پدرجان تا این روزهاى سخت برایمان تحمل پذیرتر مى شد. پ.پسرک نگاهى به سنگ قبر کرد و پرسید: پدرجان سردشون نمى شه؟ محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 18:27